الهی سینه ای ده آتش افروز در آن سینه، دلی وان دل همه سوز
قلمرو فکری:
خدایا به من سینه ای ببخش که روشن کننده آتش عشق باشد و دلی درون سینه ام قرار بده که آتش عشق در سوز و گداز باشد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
الهی |
خداوند من |
آتش افروز |
آتش افروزنده |
افروختن |
روشن کردن |
بیت ß 4 جمله
الهی ß منادا
آتش افروز ß صفت فاعلی کوتاه
مصراع دوم ß فعل «باشد» از آخر آن به قرینهٔ معنوی حذف شده است
سوز ß کوتاه شده «سوزنده»
قلمرو ادبی:
آتش افروز و سوز ß قافیه
سینه ß مجاز از وجود
آتش ß استعاره از عشق
آتش افروز ß کنایه از سرشار از عشق
سینه و دل ß تناسب
سوز ß استعاره از عشق
واژه آرایی کلمات «سینه» و «دل»
پیام:
مرا عاشق کن
هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست دل افسرده، غیر از آب و گل نیست
قلمرو فکری:
هر دلی که هیجان عشق نداشته باشد، در حقیقت دل نیست. دلی که عاشق نباشد؛ مانند آب و گل بی ارزش است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
سوز |
داغ، درد |
افسرده |
بی بهره از معنویت، بی ذوق و حال |
بیت ß 3 جمله
سوز ß کوتاه شده «سوزنده»
«را» در عبارت «دل را که ...» ß مالکیت و دارندگی
قلمرو ادبی:
دل و گل ß قافیه (نیست:ردیف)
سوز ß استعاره از عشق یا اندوه عشق
افسرده ß ایهام تضاد دارد:
آب و گل ß مجاز از جسم
دل و گل ß جناس ناهمسان
واژه آرایی کلمات «نیست» و «دل»
واج آرایی حرف «س»
پیام:
ارزش دل به عشق است
کرامت کن درونی درد پرورد دلی در وی درون درد و برون درد
قلمرو فکری:
خدایا به من فکر و اندیشه ای عاشق ببخش، در درون من دلی قرار بده که با همه وجود عاشق باشد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
کرامت کن |
ببخش |
دردْ پرورد |
پرورده و به وجودآمده از درد |
بیت ß 3 جمله
دردْ پرورد ß صفت مفعولی کوتاه شده
قلمرو ادبی:
درد پرورد و درد ß قافیه
درد پرورد ß کنایه از پر بودن از عشق
درون و برون ß تضاد، جناس، مجاز از همه و سراسر
واژه آرایی کلمان «درون» و «درد»
واج آرایی حروف«ر»، «ن» و «د»
پیام:
درخواست درد عشق کردن
به سوزی ده کلامم را روایی کز آن گرمی کند آتش گدایی
قلمرو فکری:
خدایا به کلام من با عشق ارزش و اعتبار بده، به طوری که آتش به این کلام حسد ببرد و به آن محتاج باشد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سوز |
داغ، درد |
روایی |
ارزش، اعتبار |
بیت ß 2 جمله
مرجع «آن» ß کلام
سوز ß کوتاه شده «سوزنده»
قلمرو ادبی:
روایی و گدایی ß قافیه
سوز ß استعاره از عشق
گدایی کردن آتش ß جانبخشی، اغراق
آتش، سوز و گرمی ß تناسب
آتش از آن گرمی را گدایی کند ß کنایه از اینکه عشقی که بسیار سوزناک و با سوز و گداز است
پیام:
درخواست عشق سوزناک
دلم را داغ عشقی بر جبین نه زبانم را بیانی آتشین ده
قلمرو فکری:
خدایا، دلم را گرفتار عشق گردان و گفتارم را گرم و عاشقانه کن.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جبین |
پیشانی |
نه |
قرار بده |
داغ نهادن |
نشان کردن، بنده ها و برده ها را داغ می نهادند تا با آن نشان شناخته شوند |
بیت ß 2 جمله
«را» در عبارت «دلم را ...» ß «را»ی فکّ اضافه (جبین دلم)
نه ß فعل امر از «نهادن»
«را» در عبارت «زبانم را» ß حرف اضافه به معنای «به»
قلمرو ادبی:
این بیت ذوقافتین است:
جبین دلم ß اضافه استعاری، جانبخشی
داغ عشق ß اضافه تشبیهی
زبان ß مجاز از خود سخنور یا سخن
بیانی آتشین ß کنایه از سخن گیرا و اثرگذار، حسآمیزی
نه و ده ß جناس
دل، جبین و زبان ß تناسب
مصراع اول ß کنایه از اینکه مرا عاشق همیشگی و جاودانی خود کن، مرا بندهٔ همیشگی خود ساز
داغ ß ایهام تناسب (هر دو با آتشین تناسب دارند):
پیام:
درخواست عشق از خدا
ندارد راه فکرم روشنایی ز لطفت پرتوی دارم گدایی
قلمرو فکری:
خدایا فکر من گمراه است. من از لطف تو برای روشنایی فکرم و اندیشه ما هرگز نمی تواند تو را بشناسد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پرتو |
روغ، روشنایی |
لطف |
عنایت، توجه |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
روشنایی و گدایی ß قافیه
راه فکر ß اضافه تشبیهی
نداشتن روشنایی ß کنایه از گمراه بودن
پرتو لطف ß استعاره پنهان
واج آرایی حرف «ر»
پیام:
یاری از حق برای یافتن راه درست
اگر لطف تو نبود پرتوانداز کجا فکر و کجا گنجینهٔ راز؟
قلمرو فکری:
خدایا اگر تو ما را راهنمایی نکنی و راه را بر ما روشن نگردانی، فکر و اندیشه ما هرگز نمی تواند تو را بشناسد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
پرتوانداز |
روشن کننده، روشنگر |
بیت ß 3 جمله
پرتوانداز ß صفت فاعلی کوتاه
قلمرو ادبی:
پرتوانداز و راز ß قافیه
کل بیت ß پرسش انکاری
لطف .. پرتوانداز ß استعاره پنهان؛ لطف تو همچون چراغ پرتو دارد
گنجینه راز ß اضافه تشبیهی
واژه آرایی کلمه «کجا»
پیام:
لطف الهی راهگشای ما در زندگی است
به راه این امید پیچ در پیچ مرا لطف تو می باید، دگر هیچ
قلمرو فکری:
خدایا برای گذر از راه دشوار شناخت تو، من فقط لطف تو را به عنوان کمک می خواهم. هیچ چیز دیگری نمی خواهم.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
به |
در |
می باید |
لازم است |
راه |
منظور راه عشق است |
بیت ß 2 جمله
«را» در عبارت «مرا» ß مالکیت و دارندگی
قلمرو ادبی:
پیچ و هیچ ß قافیه
راه پیچ در پیچ ß کنایه از راه دشوار
پیچ و هیچ ß جناس
واژه آرایی کلمه «پیچ»
واج آرایی حرف «چ»
پیام:
چشم داشت به لطف خداوند